- ۰ نظر
- ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۴:۳۸
در اوایل قرن دهم هجری شاه اسماعیل صفوی
موفق شد با کمک ایلات و عشایر شیعی مذهب آذربایجان و گیلان، حکومتهای
مستقل محلی و نظام ملوکالطوایفی را در گستره سرزمین ایران برانداخته و
دولت مرکزی قدرتمندی را که سلسله صفویه نام گرفت در ایران تأسیس نماید.
این امر چه از جنبه سیاسی و چه از نظر مذهبی موجبات نارضایتی و ناراحتی همسایه غربی ایران یعنی امپراطوری عظیم عثمانی گردید که ادعای خلافت بر مسلمین را داشت و مایل به قدرتمند شدن ایران در منطقه نبود و آن را رقیبی برای خود میپنداشت.
در نتیجه جنگهای خونین ایران و عثمانی که در
حقیقت، جنگ تضاد منافع دو ابر قدرت منطقهای بود آغاز شد که تا پنج قرن
بعد و انحلال امپراتوری عثمانی ادامه یافت و حدود 24 جنگ بین این دو دولت
واقع شد که اولین آن نبرد معروف چالدران در 914 هجری قمری و آخرین آن در
سال 1238 هجری قمری (در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار) رخ داد.
اساساً هر کشوری پایان جنگ و یا هر بحرانی را گرامی می دارد. مگر در پایان هشت سال دفاع مقدس ما پیروز مطلق میدان نبرد نبوده ایم که شروع جنگ که از تلخ ترین روزهای دفاع مقدس است را گرامی می داریم؟
در این مقاله ما سعی می کنیم که به این مسأله بپردازیم که چرا هفته اول جنگ به نام دفاع مقدس نام گذاری شده است؟
با تأکید بر این که بیش از نیمی از جمعیت کشور را جوانان زیر 30 سال تشکیل می دهند. و با توجه به اهمیتی که دوران دفاع مقدس در تاریخ معاصر ایران دارد که همواره در پی بروز هر جنگی، شاهد جدایی بخش هایی از این سرزمین پهناور به دست بیگانگان بوده است. به گونه ای که می توان گفت در دویست سال گذشته، یعنی از زمان «فتحعلی شاه قاجار» به بعد، نزدیک به یک میلیون کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شده است. اما علی رغم پشتیبانی قدرت های بزرگ از عراق، روند مذکور در جنگ ایران و عراق ادامه پیدا نکرد و سر فصل جدیدی از تاریخ ایران را در صفحات تاریخی به ثبت رساند. در این جنگ نه تنها یک وجب از خاک ایران در دست نیروهای عراقی باقی نماند، بلکه عراق به عنوان کشور متجاوز به نظام بین الملل معرفی شد.
انشاء الله این وبگاه مجددا چند روز دیگر به مدد شهدا افتتاح می شود
در هُرمِ گرمایِ عشق و خُشکیِ گلویِ بغض گِرِفته و قلبی مُضطَرِب که حسّی دارد از جنسِ نیاز؛ در جٌستجویِ
خنکایِ نسیمی هستی، که آرامش را به تو هدیه دهد .نسیمی به لطافتِ شَبنم های صبحگاهی و سجودِ
سحری،هرچه می گردی ، نمی یابی ! می دانی چرا ؟ چون نمی دانی عاشِق و معشوق وحدت دارند ، تو
خود،دنبالِ خود می گردی ،اگر لوحِ اسرارِ وجودِ خود را بِگُشایی در سطر، سطرِ آن می بینی که نوشته است
مَن عَرَفَ نَفَسَه فقد عَرَفَ رَبَّهَ